دوباره دیدمـش

ads-3
تبلیغات متنی

اسلایدر

 

 

دوباره دیدمـش

دلم کـمی برایـش سوخت

انگار دلش را کسی شکسته بود

خیلی تنها شده بود

نه …تنها نبود ..

او خدایی داشت…

خط های روی صورتش گذر عمر را نشان می داد

 این همون آدمی نبود که می شناختم . از فراق یارش درد می کشید

گمانم معشوقش گرفتار چشمان دیگری شده بود

اما کسی جز من ، سواد خواندن نگاهش را نداشت

کاش می توانستم کمکش کنم

 ولی باید او را تنها می گذاشتم تا با درد های خود آرام بگیرد

برای همین ، بی گـمان آیـنـه را شکستم


:: برچسب‌ها: دوباره دیدمـش ,
:: بازدید از این مطلب : 634

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

به علت بروز بودن سایت از صفحات دیگر نیز دیدن فرمایید.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد