دنـیایــت پــر بــود از فـــرشــتـه هــایـی کـه پــــرواز می کــردنـد ...
و تــو گـفـتی کـه اگــر فــرشـته نیـستیـم پــرواز را آدمــانه یـاد می گـیـریـم ...
و تــو هـــر روز مـــرا بـالای بـام خـیـــال می بــردی ...
و مــن و تـــو مــا می شــدیـم و بـا گـــذر از راه خـیال پـــرواز را تـمــرین می کـردیـم ...
تــو بی بـال می پـــریـدی ... ولـی مــن ...؟
! تـــو شــده بــودی بـال هــایـم بــرای پــرواز ...
ولی حــالا دنـیایـت
شــده کـلاغی کـه بـال دارد ...
و نـمی پــرد و صــدای قــار قــارش فـقـط گــوش هــا را کــر می کـنـد ...
نظرات شما عزیزان:
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت برای تنها ترین تنها محفوظ بوده و کپی برداری از مطالب سایت فقط با ذکر منبع مجاز می باشد، در غیر این صورت حرام است