دوباره دیدمـش
دلم کـمی برایـش سوخت
انگار دلش را کسی شکسته بود
خیلی تنها شده بود
نه …تنها نبود ..
او خدایی داشت…
خط های روی صورتش گذر عمر را نشان می داد
این همون آدمی نبود که می شناختم . از فراق یارش درد می کشید
گمانم معشوقش گرفتار چشمان دیگری شده بود
اما کسی جز من ، سواد خواندن نگاهش را نداشت
کاش می توانستم کمکش کنم
ولی باید او را تنها می گذاشتم تا با درد های خود آرام بگیرد
برای همین ، بی گـمان آیـنـه را شکستم
نظرات شما عزیزان:
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت برای تنها ترین تنها محفوظ بوده و کپی برداری از مطالب سایت فقط با ذکر منبع مجاز می باشد، در غیر این صورت حرام است