تنهاترین تنها

ads-3
تبلیغات متنی

اسلایدر

 

یه زن و شوهر عاشق اما فقیر سر سفره شام نشستند غذاشون خیلی مختصر و کم بود که یک نفر را به زور سیر میکرد مرد به خاطر اینکه زنش بیشتر غذا بخوره گفت بیا چراغ را خاموش کنیم و توی تاریکی بخوریم زن قبول کرد چند دقیقه چراغها را خاموش کردند ولی بعد که روشن کردند غذاها دست نخورده توی ظرف مونده بود


:: برچسب‌ها: قصه عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 617

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

 

 

 

بعضی از آدم ها انقدر نگاهشان

چشم هایشان
دست هایشان
مهربان است ..که دلت میخواهد

یکبار در حقشان بدی کنی و نامهربانی

و ببینی نگاهشان،چشم هایشان،دست هایشان

وقتی نامهربان میشود چگونه است

در نهایت حیرت تو

میبنی

مهربان تر میشوند انگار

بدیت را با خوبی

نامهربانی ات را با مهربانی

پاسخ میدهند

چقدر دلم تنگ است برای دیدن چنین ادم مهربانی


:: برچسب‌ها: ادم ها ,
:: بازدید از این مطلب : 627

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

روز مرگم چه روز شلوغیست

 

چه درداور است ،هرقدر که نبودی امروز هستی

 

پرنگ تر از همیشه

 

زیر تابوتم را میگیری؟؟!

 

چرااا؟؟!!

 

تو که میدانی از هر فاصله ای حست میکنم….

 

پس چرا جسم بی جانم را هوایی میکنی؟؟

 

سرد شدم،بخ زدم

 

خوشحال بودم که دیگر چیزی را حس نمیکنم

 

ولی باز هم دستانت گرمم کرد

 

ببینم دیگر نگران ان نیستی که کسی تو را با من ببیند؟؟

 

اشک میرزی؟!!چرا؟؟!!

 

گفتم دوست دارم تو گفتی بمیر….

 

من فقط خواستم حرفت را زمین نندازم…..

 

مادرم را میبینی…..

 

گل رزی را که اوردی ارامش نمیکند….

 

جفا کردم …تنها به او،فقط او مرا با همه ی اشتباهاتم دوستم داشت

 

امروز،اینجا،این خاک سرد؛تمام ان چیزیست که تو برای من خواستی

 

وعشق وعشق وعشق

 

تمام ان چیزی بود که من برای تو خواستم

عشق و مرگ تراژیدی زیبایست نه؟؟؟



:: بازدید از این مطلب : 521

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

از یک عاشق شکست خورده پرسیدم 

بزرگ ترین اشتباه؟ 

گفت عاشق شدن 

گفتم بزرگ ترین شکست؟

 

گفت شکست عشق 

گفتم بزرگترین درد؟

 

گفت از چشم معشوق افتادن 

گفتم بزرگترین غصه؟

 

گفت یک روز چشم های معشوق رو ندیدن 

گفتم بزرگترین ماتم؟

گفت در عزای معشوق نشستن 

گفتم قشنگ ترین عشق؟

گفت شیرین و فرهاد 

گفتم زیبا ترین لحظه؟

 

گفت در کنار معشوق بودن 

گفتم بزرگترین رویا؟

 

گفت به معشوق رسیدن 

پرسیدم بزرگترین ارزوت؟

اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت:

 

 )) مرگ))


:: برچسب‌ها: شکست خورده ,
:: بازدید از این مطلب : 615

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

خدایا از زمین و زمان خسته ام 
 از ابرهای تیره ی اسمان خسته ام
از کندی ثانیه های انتظار خسته ام
از لحظه های تلخ تکرار خسته ام
از تمام اعصاب بیقرار خسته ام
من از خودم از خلقتم از روزگار خسته ام
از بازی فلک و گردونه ناسازگار خسته ام
از این همه دلهای چشم انتظار خسته ام
از زندان و قفس و حصار خسته ام
از های و هوی و این اشفته بازار خسته ام
از فلسفه و تقدیر و حکمت خسته ام
از دیدن مرگ نور در ظلمت خسته ام
از ادمها از انسان های بی شعور خسته ام
از این همه چشم بینای کور خسته ام
*****
خدایا در این مرداب غوطه ورم
من راهی ب جز سراب نمیبرم
با من دلشکسته کسی همدرد نیست
خدایا به حساب کفرم بزار
من از خلقت از گل از این نمای انسان خسته ام


:: برچسب‌ها: خسته ام ,
:: بازدید از این مطلب : 632

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

خدایا با غم دوری یار چه کنم

که روزهایم به اندازه ی یک سال

میگذرند

 

در کوچه پس کوچه های خیالم قدم میزنم
بلکه شاید در خیالم بیابم او را ....
 

میترسم از آن روزی که بمیرم اما گرمای

دستت را حس نکنم

 

 

در این روزها اینقدر تنهایی کشیده ام که

دیگر دارد دوست داشتن برایم بی معنا می شود

 

 

چه حال عجیبی دارم در این روزها

هر کس را میبینم شکل تو

را دارد برایم

 

 

 

یه روز عاشقت بودم

عاشق چشمای مستت بودم

اما نمیدونستم یه روز یکی دیگه

میاد میشه همه کست ... 

 

 

 

  

تنها نشستن بر روی نیمکت 

داخل پارک و زل زدن به نیمکت 

رو ب رویت... آن دو چه عاشقانه 

دارند با هم حرف میزنند ....

  

 

بغض گلویم را گرفته میخواهم گریه کنم

 اما چشمانم سویی برای اشک ریختن ندارند 

 

امروز هم آسمان مثل من

دلش گرفته بود ...

خوش به حال آسمان که

با ریختن اشکهایش همه را

خوشحال میکند اما چشمان من

دیگر سویی برای اشک ریختن ندارند


:: برچسب‌ها: جملات زیبای عاشقانه ,
:: بازدید از این مطلب : 623

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

 

 

اره درد داره اون موقعی که میدونی دوستم داری ولی نباید بروی خودت بیاری

 

موقعی که میخوای اونی باشی که من میخوام اما نمیشی

 

اون موقعی که یاد کارام می افتی یه لبخند میاد گوشه ی لبتو بعدش

 

هــــــــــــآی هـــــــــــــــــــــآی گریه میکنی

 

موقعی که هستم قدرمو نمیدونی اما وقتی که میرم

 

تاریخ تولدم یا پلاک ماشینم میشه پسورد گوشیت

 

یا پسورد زندگیت اره درد داره موقعی که دلت

 

یه چیزی میگه عقلت یه چیزه دیگه

 

موقعی که میدونی کلی خاطر خواه دارم اما دلم پیشه یه

 

بی معرفتی مثل تو گیره موقعی که نمی دونی کجامو

 

چطور میگزرونم اره بد درد داره بدتر اینکه

 

ناراحتی دلت یه عالمه گریه میخواد اما میبینی نیستم

 

که بغلت کنم ارومت کنم بگم ناراحت نباش قربونت برم

 

گریه نکن یا وقتی که بهت زنگ نمیزنم اما با شنیدن

 

صدای زنگ نفست بند میاد وقتی بهم نیاز داری من نیستم بد درد داره

 

اره درد داره وقتی یهو احساس میکنی اسمت رو صدا کردم

 

اما متوجه میشی که فقط خیال بوده یا وقتی تو خیابون راه

 

میری میبینی همه دست عشقشون رو گرفتن اما تو

 

هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

 

میدونم گفتن این حرفها برا تو که میشنوی خیلی سنگینه اما

 

بد درد داره وقتی نگم تو نبودت اصلا ناراحت نیستم

 

راستی امروزم گذشتا بدونه تو یه درد دیگه به دردام اضافه شد

 

اما میدونی چی برات ارزو کردم اینکه همیشه خوش باشی

 

و منو اصلا یادت نیاد اما اگه هنوزم دوستم داری یه چیز رو

 

ازم یادگاری ببری برا خودت به دردت میخوره اینکه اگه

 

کسی اومد تو زندگیت اونی بشی که اون میخواد نه

 

برا اینکه قدرتش رو بهت نشون بده بلکه بودنی که

 

براش مقدسی که حتی دوست نداره کسی بهت نگاه کنه

 

حالا تو بگو نبودنم تو زندگیت درد داره من که عاشقتم

 

مواظب خودت باش


:: برچسب‌ها: دردنبودنت ,
:: بازدید از این مطلب : 589

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

www.yedooneh.ir

 

تنها تنها شدم .

تنها در زمین های پر از خوار تنهام گذشتی و تنهایم گذاشتند تنهایی میروم وتنها یی کوه ها را طی میکنم

با تنهایی دوست شدم آری تنهایی دوست خوبیست چون از من جدا نمی شود توی شلوغی ها با تنهایی.

توی تنهایی با تنهایی می مانم بهار است و می خواهم بذر غم هایم را بکارم تنها که میشوم در خط ها ی

موازی فرو میروم تنها که میشوم در جا مانده های نوشته های صفحه ی قبل گم شده بر روی صفحه ی نو که باقی مانده میبینم و در فکر فرو میروم و دوباره مینویسم آنها را.

 

تنها که میشوم گریه میکنم و به چراغ ها نگاه میکنم و در پر  . . .


:: برچسب‌ها: تنها تنها شدم ,
:: بازدید از این مطلب : 613

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

 

دوباره دیدمـش

دلم کـمی برایـش سوخت

انگار دلش را کسی شکسته بود

خیلی تنها شده بود

نه …تنها نبود ..

او خدایی داشت…

خط های روی صورتش گذر عمر را نشان می داد

 این همون آدمی نبود که می شناختم . از فراق یارش درد می کشید

گمانم معشوقش گرفتار چشمان دیگری شده بود

اما کسی جز من ، سواد خواندن نگاهش را نداشت

کاش می توانستم کمکش کنم

 ولی باید او را تنها می گذاشتم تا با درد های خود آرام بگیرد

برای همین ، بی گـمان آیـنـه را شکستم


:: برچسب‌ها: دوباره دیدمـش ,
:: بازدید از این مطلب : 603

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک ویران را


کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم


و من چون شمع میسوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند


و من گریان و نالانم و من تنهای تنهایم


درون کلبه ی خاموش خویش اما


کسی حال من غمگین نمی پرسد


ومن دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم


درون سینه ی پر جوش خویش اما


کسی حال من تنها نمی پرسد


و من چون تک درخت زرد پاییزم


که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او


و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند


:: برچسب‌ها: تنهای تنهای تنها ,
:: بازدید از این مطلب : 641

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0



{#}عاشق خدام چون تنها کسیه که فریادام اذیتش نمیکنه{#}


{#}عاشق خدام چون تنها کسیه که بهم نمیگه بسه خسته شدم{#}

 

 

 


{#}عاشق خدام چون تنها کسیه که مطمئنم منو بخاطر همینی که هستم میخواد{#}

 

 

 


{#}عاشق خدام چون تنها کسیه که مطمئنم بهم هیچ وقت پشت نمیکنه{#}

 

 

 


{#}عاشق خدام چون تنها کسیه که وقتی میگم تنهام سریع خودشو بهم میرسونه{#}

 

 

 


{#}عاشق خدام چون تنها کسیه که همیشه بهم لبخند میزنه.{#}

 

 

 

{#}عاشق خدام چون تنها کسیه که همیشه برام وقت داره{#}

 

 


{#}عاشق خدام چون تنها کسیه که بهم پناه میده


:: برچسب‌ها: خدا تنها پناه من ,
:: بازدید از این مطلب : 603

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

 

 

از این شاخه به آن شاخه پریدی ، از این قلب رفتی و به قلبی دیگر نشستی ، عین خیالت نیست که دلم را شکستی، انگار نه انگار که روزی با هم عهدی را بستیم!
مگر یادت نیست به هم قولی را دیدیم، قراری گذاشتیم ، حرف از زندگی بود ، از عشق که بگذریم حرف از وفاداری بود!
تو خودت این را خواستی که خاطره هایمان بسوزد ، عشق همینجا در قلبمان بمیرد، خیلی سخت است چشمهایم دستت را در دستان غریبه ای دیگر ببیند!
خیلی سخت است ببینم قلبم چه معصومانه میسوزد ، هنوز هم اشک در چشمهایم ، مثل یک آب چشمه میجوشد!

با اینکه هنوز در قلبم هستی ، باید باور کنم که دیگر نیستی ، باید بپذیرم از حالا بدون توام ، از حالا به جای در کنار تو بودن ، در کنار خاطره های توام ، گرچه سوزاندی همه خاطره ها را در دلت ، میدانم که روزی تلخ میشود زندگی به کامت!
هر کاری دلت خواست با دلم کردی ، هر راهی را که خواستی رفتی ، اما من اینجا تک و تنها مانده ام و برایت مهم نیست که بیمار مانده ام!
تنها خدا میداند راز تنهایی ام را بعد از رفتنت ، تو نمیدانی چه سخت بود لحظه جدایی ات
!

غرورم نیز تسلیم عشقی شد که از تو در قلبم نشسته
هیچ چیز سر جای خودش نیست ، من نفس میکشم در حالی که هوایی نیست، قدم میزنم در حالی که در فکر توهستم ، میخوابم و خواب تو را میبینم ، میبینم و تو را حتی از دور دستها نیز نمیبینم ، مینشینم و تو را در کنار خودم نمیبینم ، میخندم و خنده هایم از ته دل نیست ، اشک میریزم و کسی دلسوز من نیست، میتابم و کسی در دلم نیست که ببیند همه دلم را تاریکی فرا گرفته…
من در این شاخه شکسته ماندم و تو به آن شاخه پریدی


:: برچسب‌ها: قلب سوخته ,
:: بازدید از این مطلب : 637

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

 

 

 

دوستت دارم... دختر از دوستت دارم گفتن هر شب پسره خسته شده بود.. یک شب وقتی اس ام اس 

آمد بدون آن که آنرا باز کند موبایل را گذاشت زیر بالشش و خوابید صبح وقت مادر پسره به دختره زنگ زد 

و گفت: پسرم مرده… دختره شوکه شد و چشم پر از اشک بلافاصله سراغ اس ام اس شب گذشته 

رفت.. پسره نوشته بود… تصادف کردم با مشکل خودم را رساندم دم در خونتون لطفا بیا پائین میخوام 

برای آخرین بار ببینمت… «خیلی خیلی دوستت دارم


:: برچسب‌ها: عشق واقعی ,
:: بازدید از این مطلب : 633

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

 
 

 

آهسته بیا ،باز هم که فراموش کرده ای کجا آمده ای اینجا قلب من است آهسته ،این قلب، شکسته نگاهی

کن ببین درهای قلبم بسته شاید باز هم بی وفایی مثل تو پشت دیوار قلبم نشسته !آمده ای که بگویی

پشیمانی؟اما هنوز چند روزی بیش نیست که از آن روز گذشته آتش دلم همچنان در حال سوختن است

،بگذار خاکستر شود ، بعد بیا و دوباره دلم را بسوزان بگذار گونه های پر از اشکم خشک شود ،بعد بیا

و دوباره اشکم را در بیارآهسته ، قلبم بدجور شکسته دوباره آمده ای که چه بگویی به این دل خسته آمده

ای دوباره بشکنی قلبم را ،یا باز هم به بازی بگیری این دل تنهایم را بی خیال ، با تنهایی بیشتر رفیقم تا با

توای نارفیق هیچ خاطره ی خوشی ندارم از توبگذار در حال خودم باشم ،نه مهربانی تو را میخواهم ، و

نه دلسوزی های تو رانمیبخشم آن قلب بی وفای تو رابگذار در حال خودم باشم ،به تنهایی بیشتر از تو ،

نیاز دارم ،پس بگذار با تنهایی تنها باشم در خلوت خویش با غمها باشم ،نمیخواهم دوباره بازیچه دست

این و آن باشم آهسته ، غم سنگینی در دلم نشسته


:: برچسب‌ها: آهسته بیا ,
:: بازدید از این مطلب : 609

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 خسته ام از تظاهر به ایستادگی از پنهان کردن زخم هایم زور که نیست !        

 دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!

اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا...! چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟؟!

خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی .....

میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی .!


:: برچسب‌ها: خسته ,
:: بازدید از این مطلب : 600

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

دخـــترک رفت ولی زیر لب این را میگفت : او یقینا پی معشوق خودش می آید !
پســـرک ماند ولی زیر لبش زمزمه بود : مطمئنا که پشیمان شده بر میگردد !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز!


:: برچسب‌ها: دخـــترک رفت ,
:: بازدید از این مطلب : 588

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

هنوز داغم نمیفهمم دوباره پشت پا خوردم بهم میگفت دوسم داره، 

گذاشت و رفت و جا خوردم مثل یه آدم گیجم،

به یه نقطه شدم خیره ازم دلخور نبود اما، چرا نگفت داره میره

چقدر ساکت برید از من، ندیدم که معطل شه معمای عجیبی بود،

چقدر خوبه اگه حل شه نه اشکش رو در آوردم،

نه از عشقم فراری بود یعنی هر چی بهم میگفت،

تمومش سر کاری بود نمیدونم با کی رفته،

شاید تنها سفر کرده هنوز هیچ چیزی معلموم نیست،

شاید دوباره برگرده حالا موندم با تنهایی،

شبا گریه و بیداری فقط یک گوشه میشینم ندارم

حس هیچ کاری هنوز داغم نمیفهمم دوباره پشت پا خوردم

بهم میگفت دوسم داره، گذاشت و رفت و جا خوردم مثل یه آدم گیجم،

به یه نقطه شدم خیره ازم دلخور نبود اما، چرا نگفت داره میره

چقدر ساکت برید از من، ندیدم که معطل شه معمای عجیبی بود،

چقدر خوبه اگه حل شه نه اشکش رو در آوردم، نه

از عشقم فراری بود یعنی هر چی بهم میگفت، تمومش سر کاری بود


:: برچسب‌ها: تنها گذاشت رفت ,
:: بازدید از این مطلب : 605

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

 
 
جلسه محاکمه عشق بود 
قاضی:عقل
محکوم :عشق
عشق  به دورترین نقطه مغز یعنی فراموشی ، تبعید شد

قلب تقاضای عفو برای عشق را داشت ولی همه مخالف بودن..

قلب شروع کرد به دفاع از عشق..

آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز دوسدار دیدن چهره زیبایش بودی؟؟؟

ای گوش  مگرتو نبودی که هر روز دوسدار شنیدن صدایش بودی؟؟؟

و شما پاهای لعنتی که همیشه در حال رفتن به سویش بودید..

چرا حالا اینچنین با او (عشق ) مخالفید...؟

همه اعضا روی برگرداندند

وبه نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند ،

تنها در جلسه عقل و قلب و عشق ماندند...

عقل گفت:

دیدی قلب : همه از عشق بی زارند؟

ولی متحیرم با وجود اینکه عشق بیشتر از همه تو را آزرده چرا هنوز از او حمایت میکنی؟

قلب نالید و گفت:

من بی وجود عشق دیگر نخواهم بود

  بلکه تنها تکه گوشتی هستم

که هر ثانیه کاره ثانیه قبل را تکرار میکند...

  من فـقـط بـا عشق

 مـی تـوانـم یـک قـــــلـــــب واقـعـی بـاشـم همین. 


:: برچسب‌ها: دادگاه عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 653

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

پسرا ن ابی

خسته ام از روزهایی که گذشت و از آینده ی مبهمی که پیش رو دارم….

ولی دلیل تنهاییم را

تازه فهمیدم

وقتی محبت کردم و تنها شدم،

وقتی دوست داشتم و تنها ماندم…

دانستم;

باید تنها شد و تنها ماند تا خدا را فهمید


:: برچسب‌ها: خیلی خیلی خسته ام از این روز ها ,
:: بازدید از این مطلب : 561

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

گفته بودی: یا تو یا هیچکس!!!!

 

ولی من ساده انگار فراموش کرده بودم

 

که این روزها هیچکس هم برای خودش کسیست

کسی حتی مهم تر از من


:: برچسب‌ها: گفته بودی عشقم ,
:: بازدید از این مطلب : 610

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

مخاطب خاص اگه خـــاص باشه . . . !

لازم نیست تو دورش رو از این و اون خلوت کنی!

خودش واسه بودن تو همه رو کنار میزنه! 

لازم نیست واسش دنیا رو بخری تا بمونه . . .

خودش قدر یه شاخه گلتو میدونه!

لازم نیست هرکسی رو توجیه کنی

و سرش رقابت کنی که عشــق مـــنه…

… خودش تو رو به همه دنیا نشون میده …

لازم نیست نگران باشی که اگه بره…

خودش بهت ثابت میکنه اومده که بمونه!!!


:: برچسب‌ها: مخاطب خاص ,
:: بازدید از این مطلب : 588

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

بعد از مدت ها دیدمش!دستامو گرفت و گفت چقدر دستات تغییر کردن…

خودمو کنترل کردم و فقط لبخندی زدم.تو دلم گریه کردم و دم گوشش گفتم:

بی معرفت! دستای من تغییر نکرده…

دستات به دستای اون عادت کرده…


:: برچسب‌ها: بعد از مدت ها ,
:: بازدید از این مطلب : 616

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

حرف های دلم را هرگز کسی نفهمید!
فقط روزی مورچه ها خواهند فهمید….
روزی که در زیر خاک گلویم را به تاراج می برند….


:: برچسب‌ها: حرف های دلم ,
:: بازدید از این مطلب : 560

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

هی فلانی

 

  

هی فلانی


باورت بشود یا نه


روزی می رسد که دلت برای هیچکس به اندازه من تنگ نخواهد شد …


برای نگاه کردنم,بوسیدنم,خندیدنم,اذیت کردنم,مهربونیم,صداقتم , وفاداریم


برای تمام لحظاتی که در کنارم داشتی و قدر ندونستی


روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود


می دانم روزی که نباشم هیچکس تکرار من نخواهد شد


الان میخندی اما بعدا تک تک جمله هامو لمس میکنی


:: برچسب‌ها: هی فلانی ,
:: بازدید از این مطلب : 566

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

ﺳﻼﻡ ﻋﺸﻘﻢ ﺧﻮﺑﯽ ؟؟

ﻣﺮﺳﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺩﯾﺪﻧﻢ …

ﻋﺸﻘﻢ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻩ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﯿﺎﯼ ﺩﯾﺪﻧﻢ ﺑﺎﺷﻪ ؟؟ …

 

. ﻭﺍﯾﺴﺎ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭼﺮﺍ ﭼﺸﻤﺎﺕ ﺧﯿﺴﻪ . ﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟؟

ﺗﻮ ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮔﺮﯾﺖ ﺭﻭ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ..

ﻋﺸﻘﻢ ﻧﮑﻨﻪ ﺩﻟﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﻧﻪ ؟؟

ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﻨﻢ ﺩﻟﻢ ﻭﺍﺳﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ..

ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺑﺲ ﮐﻦ ﺩﯾﮕﻪ .. ﺍ

ﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﮐﻢ ﻣﺤﻠﯽ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﺪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ

ﺑﯽ ﻣﺮﺍﻣﯽ ﻫﺎﺕ ﺩﺍﺭﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﻗﺒﻞ ﻣﺮﮔﻢ ﺑﺨﺸﯿﺪﻣﺖ

ﻭﻟﯽ ﻫﺮﭼﯽ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﺗﻮ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩﯼ ﻭ ﮔﻮﺷﯿﺖ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯼ ..

ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮﻡ ﻗﺸﻨﮕﻪ ؟ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﻭ ﺑﮑﺶ ﺭﻭ ﺳﻨﮕﻪ ﻗﺒﺮﻡ ﺗﺎ ﺁﺭﻭﻡ ﺷﻢ ..

ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺗﻮﺭﻭ ﺑﺨﺸﯿﺪﻡ


:: برچسب‌ها: ﺳﻼﻡ ﻋﺸﻘﻢ ﺧﻮﺑﯽ ,
:: بازدید از این مطلب : 594

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 
 

 

عاشقانه

سکوت می کنیم

به یاد تمام “دوستت دارم” هایی که در گلو ماند

سکوت می کنیم

به احترام تمام خاطراتی که درودیوار زندگی را آذین بسته اند

سکوت می کنیم

برای لحظه ای بیشتر باهم بودنمان

و سکوت انگار سخت ترین کار ِ دنیاست

سکوت می کنیم

آخ

دیدی چه شد ؟

من با همین کلمات سکوتم را شکستم


:: برچسب‌ها: سکوت ,
:: بازدید از این مطلب : 557

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

خدایا ...

 

 

 

فقط تو می دانی که در این شبهای پر تکرار چه آرزوها به سر دارم..

 

 

 

آرزو دارم که سر بر زانویت بگذارم ...

 

 

 

 

 

دیگر دنیایم بس است ...

 

 

 

دیگر گناهم بس است...

 

 

 

دیگر عذابم بس است...

 

 

 

 

 

خسته ام  ...

 

 

 

خسته از نامهربانی این چرخ فلک ...

 

 

 

دستم را بگیر که دیگر طاقت ماندن ندارم...

 

 

 

 

صدایم کن ...      صدایم کن


:: برچسب‌ها: در اغوش خدا ,
:: بازدید از این مطلب : 556

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

 

 


آهای عشق ،

من تسلیم تو هستم…
آهای عشق ، من هیچ حرفی در برابرت ندارم که به زبان بیاورم…
تو مرا شکست دادی ای عشق…

من تسلیم احساسات آتشین تو میباشم
آهای عشق ، تو مرا خیلی شکنجه دادی ، مرا عذاب دادی ،

یک دنیا غم و غصه در وجودم جا دادی ،

ولی من باز هم من با این همه عذاب تسلیم تو شدم
ای عشق تو مرا در باتلاق زندگی فرو بردی ،

تو مرا در زندان عاشقی اسیر کردی ،

تو مرا در سرزمین دروغینت نگه داشتی تا من از تو دور نشوم
آهای عشق من تسلیم تو هستم ،

اینک که من تسلیم تو شده ام ،میخواهی دوباره مرا شکنجه دهی ؟.

مرگ را به تو ترجیح دادم ، اما تو نگذاشتی که من خودم را از این دنیا و از تو راحت کنم
ای عشق ، تو کجایی؟. فریاد مرا می شنوی؟ 

گریه های را میبینی؟

غم و غصه های مرا احساس می کنی؟

پس چرا پاسخی به من نمیدهی؟
من تسلیم تو شده ام

آروز داشتم یک بار هم تو تسلیم من شوی !
تنها آروزی من این بود که من تو را فراموش کنم ! اما…!
اما نتوانستم فراموشت کنم

تو احساسی را در وجود من قرار دادی که دیگر فراموشی تو زمان مرگم هست…

! آهای عشق من تسلیم تو هستم


:: برچسب‌ها: تسلیم عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 525

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

 
 

پسران ابی

 گریه کن تو می تونی پیش اون نمی مونی اون دیگه رفته بسه تمومش کن


گریه کن ته خطه عشق تو دیگه رفته تو دل یکی دیگه نشسته تمومش کن


چشم به راه نشین اینجا می مونی دیگه تنها گریه نکن دیگه اون نمی آد خونه


دست بکش دیگه از اون طفلکی دل داغون اون دیگه خوشه فکر نکن حالت و می دونه


تنها می مونی آخه این و میدونی مثل اون پیدا نمی شه


اشکات می ریزه آخه اون واست عزیزه توی قلبته همیشه


یادش می افتی دلت آتیش میگیره میگی کاش برگرده پیشت


راهی نداری تو باید طاقت بیاری آخه میدونی نمیشه


:: برچسب‌ها: گریه کن ته خطه ,
:: بازدید از این مطلب : 562

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

 
 
عشـــق واقـعی وقتیــه کـه دخــتر به ســـادگی

چشـمــاشـــو می بنــده و اجـــازه ی بــوسیـــدن میـــده...
امـــا پســـر پیشــونی دخـتــر رو میبـوســه


:: برچسب‌ها: عشـــق واقـعی ,
:: بازدید از این مطلب : 552

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

به علت بروز بودن سایت از صفحات دیگر نیز دیدن فرمایید.